کد مطلب:29506 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:104

قرآن شناسی












4948. شواهد التنزیل - به نقل از اَنَس -: پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «علی، پس از من، آنچه را كه مردم از تأویل قرآن نمی دانند، به آنها یاد خواهد داد» یا فرمود: «با خبرشان خواهد كرد».[1].

4949. پیامبر خداصلی الله علیه وآله: ای گروه مردم! این علی، برادر من، وصیّ من، دربردارنده دانش من، و جانشینم در بین امّت من و ایمان آورندگان به من است. آگاه باشید كه [ عمل كردن] بر اساس تنزیل (ظاهر) قرآن بر عهده من است و [ عمل كردن] بر اساس تأویل و تفسیر آن پس از من، بر عهده اوست.[2].

4950. امام علی علیه السلام: سوگند به خدا، آیه ای نازل نشد، مگر آن كه من می دانم درباره چه چیزی نازل شده، و در كجا نازل شده، و درباره چه كسی نازل شده است. پروردگار من، به من، دلی بینا و زبانی گویا بخشیده است.[3].

4951. امام علی علیه السلام: سوگند به خدا، آیه ای نازل نشد، مگر آن كه من می دانم درباره چه چیزی نازل شده، و در كجا نازل شده است. خدای من، دلی پُر فهم و زبانی پُر سؤال به من بخشیده است.[4].

4952. امام علی علیه السلام: از من درباره كتاب خدا بپرسید؛ چرا كه هیچ آیه ای نیست، مگر آن كه می دانم در شب یا روز، و در صحرا یا كوه، نازل شده است.[5].

4953. امام علی علیه السلام: پیش از آن كه مرا از دست بدهید، از من بپرسید. سوگند به خدا، آیه ای در قرآن نیست، مگر آن كه من می دانم درباره چه كسی و در كجا نازل شده است: در صحرا و یا در كوه. پروردگار من، به من، دلی پُر فهم و زبانی گویا بخشیده است.[6].

4954. امام علی علیه السلام: ای مردم! دانش، به سرعتْ باز گرفته می شود و من می ترسم مرا از دست بدهید. پس، از من بپرسید؛ چرا كه هیچ آیه ای از كتاب خدا را از من نمی پرسید، مگر آن كه از آن به شما خبر خواهم داد كه درباره چه چیزی نازل شده است، و شما پس از من، كسی را نخواهید یافت كه برای شما [ این چنین] سخن گوید.[7].

4955. امام علی علیه السلام: ای مردم! پیش از آن كه مرا از دست دهید، از من بپرسید. سوگند به خدا، در درون قرآن، آیه ای نیست كه شأن نزول، جای نزول و هدف از نزول آن برایم پوشیده باشد.[8].

4956. امام علی علیه السلام: ای مردم! از من بپرسید؛ چرا كه پس از من، كسی را نخواهید یافت كه از من نسبت به آنچه درباره اش می پرسید، داناتر باشد، و كسی را نخواهید یافت كه از من به آنچه درون قرآن است، داناتر باشد. پس، از من بپرسید.[9].

4957. امام علی علیه السلام: آیه ای از قرآن بر پیامبر خدا نازل نشد، مگر آن كه مرا به خواندنش وا داشت، و آن را بر من املا كرد، و من به خطّ خودم آن را نوشتم، و تأویل و تفسیر، ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، و خاص و عام آن را به من آموخت.[10].

4958. امام علی علیه السلام: هیچ آیه ای، نه در شب و نه در روز، نه در آسمان و نه در زمین، نه درباره دنیا و نه درباره آخرت، نه درباره بهشت و نه درباره دوزخ، نه در صحرا و نه در كوه، نه در روشنایی و نه در تاریكی بر ایشان (پیامبرصلی الله علیه وآله) نازل نشد، مگر آن كه مرا به خواندن آن وا داشت و آن را بر من املا كرد و من به دستِ خویش آن را نوشتم و تأویل و تفسیر، ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، خاص و عام آن، و جای نزول و علّت نزول آن را تا روز قیامت، به من آموخت.[11].

4959. امام علی علیه السلام: هیچ آیه ای در قرآن نیست، مگر آن كه من آن را بر پیامبر خدا خوانده ام و او معنای آن را به من آموخته است.[12].

4960. امام علی علیه السلام: هیچ آیه ای از قرآن را خداوند بر پیامبرش نازل نكرد، مگر آن كه من آن را گِرد آوردم، و هیچ آیه ای از آن نیست، مگر آن كه پیامبر خدا مرا به خواندن آن وا داشته و تأویلش را به من آموخته است.[13].

4961. امام صادق علیه السلام - به نقل از علی علیه السلام -: «از من درباره كتاب خداوند عزّوجل بپرسید. سوگند به خدا كه هیچ آیه ای از آن، در روز یا در شب، به هنگام حركت یا هنگام ایستادن، نازل نشده است، مگر آن كه پیامبر خدا، مرا به خواندن آن وا داشته و تأویل آن را به من آموخته است».

ابن كوّاء پرسید: ای امیر مؤمنان! در آیه هایی كه بر وی (پیامبرصلی الله علیه وآله) نازل شده و تو همراهش نبودی، چگونه است؟

فرمود: «پیامبر خدا، هر آنچه را از قرآن كه در نبودِ من بر وی نازل می شد، برای من نگه می داشت تا بیایم و مرا به خواندن آن، وا می داشت و می فرمود: "ای علی! پس از رفتن تو، این آیه و این آیه بر من نازل شده و معنای آن، چنین و چنان است" و تنزیل و تأویل آن را به من می آموخت».[14].

4962. امام علی علیه السلام: خداوند عزّوجل از بین یاران محمّدصلی الله علیه وآله مرا به دانستن ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، و خاص و عام [ قرآن]، ویژه ساخت و این از چیزهایی است كه خداوند با آن، بر من و پیامبر خدا منّت نهاد.[15].

4963. امام علی علیه السلام: این، قرآن است. آن را به سخن گفتن فرا خوانید؛ ولی هرگز برای شما سخن نخواهد گفت. من از آن به شما خبر می دهم: دانش آنچه گذشته و دانش آنچه تا روز رستاخیز، خواهد آمد، و حكم آنچه در بین شماست، و بیان آنچه درباره آن اختلاف می كنید، در آن هست. اگر آن را از من بپرسید، به شما خواهم آموخت.[16].

4964. امام علی علیه السلام: این، قرآن است. آن را به سخن گفتن فرا خوانید؛ ولی هرگز سخن نخواهد گفت. امّا من از آن به شما خبر خواهم داد: آگاه باشید كه در آن، دانش آینده، گزارش گذشته، داروی درد شما و نظم بین شما هست.[17].

4965. امام صادق علیه السلام: خداوند، تنزیل و تأویل قرآن را به پیامبرش آموخت و پیامبر خدا، علی علیه السلام را آموزش داد. سوگند به خدا كه او (علی علیه السلام) نیز ما را آموزش داد.[18].

4966. امام علی علیه السلام: اگر بخواهم، از تفسیر سوره فاتحه، هفتاد شتر را بار خواهم كرد.[19].

4967. ینابیع المودّة - به نقل از ابن عباس -: در شبی مهتابی، پس از [ نماز ]عشا، امام علی علیه السلام دست مرا گرفت و به سوی بقیع بُرد و فرمود: «ای عبد اللَّه! بخوان» و من خواندم: «بسم اللَّه الرحمن الرحیم» و او درباره اسرار بای «بسم اللَّه» تا طلوع فجر برایم سخن گفت.[20].

4968. تفسیر العیّاشی - به نقل از اَصبغ بن نُباته -: هنگامی كه امیر مؤمنان به كوفه آمد، چهل صبح برایشان نماز گزارد و در همه [ نمازها]، سوره «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَی؛ [21] نام پروردگار والای خود را به پاكی بستای» را قرائت كرد. منافقان گفتند: سوگند به خدا كه پسر ابو طالب، نمی تواند از سوره های دیگر قرآن بخواند و اگر چیزی از قرائت قرآن می دانست، سوره ای غیر از این برایمان می خواند!

این خبر به وی رسید. فرمود: «وای بر آنان! من ناسخ قرآن را از منسوخ آن، محكم آن را از متشابه آن، و وصل آن را از فصل آن، و حروف آن را از معانی آن، باز می شناسم. سوگند به خدا، هیچ حرفی بر محمّدصلی الله علیه وآله نازل نشده، مگر آن كه من می دانم درباره چه كسی و در چه روزی و در چه جایی نازل شده است.

وای بر آنان! آیا این آیه را نخوانده اند: "إِنَّ هَذَا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولَی * صُحُفِ إِبْرَ هِیمَ وَ مُوسَی؛ [22] قطعاً در كتاب های گذشته، این [ مطلب] هست؛ كتاب های ابراهیم و موسی". سوگند به خدا [ آن دو كتاب]، نزد من است. آن دو كتاب را من از پیامبر خدا به ارث برده ام و پیامبر خدا، آنها را از ابراهیم و موسی علیهما السلام [ به من ]رسانده است.

وای بر آنان! سوگند به خدا كه خداوند، درباره من نازل كرد كه: "وَ تَعِیَهَآ أُذُنٌ وَ عِیَةٌ؛ [23] و گوشی شنوا آن را نگه می دارد". ما نزد پیامبر خدا بودیم و به ما از وحی، خبر می داد. من فرا می گرفتم و كسانی دیگر [ نیز] آن را فرا می گرفتند؛ ولی وقتی از نزدش خارج می شدیم، آنها می گفتند: "مَاذَا قَالَء َانِفًا؛ [24] چند لحظه پیش، چه گفت"».[25].

4969. تاریخ دمشق - به نقل از ابن شُبْرُمَه -: هیچ كس جز علی بن ابی طالب علیه السلام، در بالای منبر نمی گفت كه از آنچه در درون قرآن است، از من بپرسید.[26].

4970. المناقب - به نقل از شَعْبی -: پس از پیامبر خدا، هیچ كس به كتابِ خدا داناتر از علی بن ابی طالب علیه السلام نبود.[27].

4971. النهایة - به نقل از ابن عبّاس -: دانش من به قرآن، در كنار دانش علی علیه السلام، همچون آبگیری كوچك در كنار دریایی بی كران است.[28].

4972. الكافی - به نقل از منصور بن حازم -: به امام صادق علیه السلام گفتم: خداوند، با جلالت تر و گرامی تر از آن است كه به وسیله بندگانش شناخته شود؛ بلكه بندگانش به وسیله او شناخته می شوند.

فرمود: «راست گفتی».

گفتم: هر كس كه بداند پروردگاری دارد، باید بداند كه آن پروردگار، خشنودی و ناخشنودی ای دارد و البتّه او خشنودی و ناخشنودی پروردگارش را جز از راه وحی و پیامبر، نخواهد شناخت... هر كس كه به وی وحی نمی شود، باید در پی پیامبران باشد و هرگاه آنان را ببیند، خواهد فهمید كه آنان، حجّت اند و اطاعتی كه واجب شده، حقّ آنان است.

و به مردم گفتم: می دانید كه پیامبر خدا، حجّت خدا بر بندگانش است؟

گفتند: آری.

گفتم: آن گاه كه پیامبر خدا درگذشت، چه كسی حجّت بر بندگان بود؟

گفتند: قرآن.

به قرآن نگریستم و دیدم كه مُرجِئیان، قَدَریان و حتّی زندیقی كه به قرآنْ ایمان ندارد، با آن، استدلال می كنند تا جایی كه حریفانِ خود را در بحث، مغلوب می سازند.

بدین ترتیب، فهمیدم كه قرآن، جز به وسیله یك مفسّر (متصدّی تفسیر) نمی تواند حجّت باشد و هر آنچه كه آن مفسّر درباره قرآن گفت، همان، حق است. از این رو، به آنان گفتم: چه كسی مفسّر قرآن است؟

[ مردم] گفتند: ابن مسعود، آن را بیشتر می دانست. عمر نیز آن را می دانست و حُذَیفه هم آن را می دانست.

گفتم: همه قرآن را [ می دانستند]؟

گفتند: نه.

و كسی را جز علی علیه السلام نیافتم كه درباره اش بگویند: او همه قرآن را می داند. وقتی وضعیت در بین مردم، چنین باشد كه این یكی بگوید: «نمی دانم» و آن یكی بگوید: «نمی دانم» و آن دیگری هم بگوید: «نمی دانم»، ولی علی علیه السلام بگوید: «می دانم»، من گواهی خواهم داد كه علی علیه السلام مفسّر قرآن است و پیروی از او واجب است و پس از پیامبر خدا، حجّت خدا اوست و هر آنچه كه درباره قرآن گفته، همان، حق است.

امام صادق علیه السلام فرمود: «رحمت خدا بر تو باد!».[29].

4973. تاریخ دمشق - به نقل از ابو عبدالرحمان سُلَمی -: هیچ كس را ندیدم كه از علی بن ابی طالب علیه السلام به كتاب خدا، داناتر باشد.[30].

4974. المعجم الكبیر - به نقل از عبد اللَّه [ بن مسعود] -: نزد پیامبر خدا، هفتاد سوره را خواندم و قرآن را در نزد بهترینِ انسان ها [ یعنی] علی بن ابی طالب علیه السلام ختم كردم.[31].

4975. شواهد التنزیل - به نقل از عبد اللَّه بن مسعود -: فریضه شناس ترینِ مردم مدینه و داناترینِ آنها به قرآن، علی بن ابی طالب علیه السلام بود.[32].

4976. تاریخ دمشق - به نقل از ابو عبد الرحمان سُلَمی -: هرگز قریشی ای داناتر از علی بن ابی طالب علیه السلام به قرآن ندیدم.[33].

4977. شرح نهج البلاغة - درباره بازگشت فنّ (علم) قرائت به امام علی علیه السلام -: هرگاه به كتاب های قرائت های گوناگون رجوع كنی، درمی یابی كه همه پیش كسوتان قرائت قرآن به وی رجوع می كنند؛ افرادی همچون: ابو عمرو بن علا، عاصم بن ابی نَجود و جز این دو؛ چون آنان به ابو عبد الرحمان سُلَمیِ قاری منتهی می شوند و ابو عبدالرحمان، شاگرد علی علیه السلام بود و قرآن را از او آموخته بود. پس این فن (هنر) نیز مثل بسیاری از فنونی كه پیش تر گذشت، از فنونی است كه به او بر می گردد.[34].

4978. شرح نهج البلاغة - درباره علی علیه السلام -: درباره مردی كه هر فضیلتی به او می انجامد، چه بگویم؟... از جمله دانش ها، دانش تفسیر قرآن است كه آن را از او گرفته اند و شاخ و برگ داده اند و اگر به كتاب های تفسیر رجوع كنی، درستی این مطلب را خواهی یافت؛ چون بیشتر آن دانش از عبد اللَّه بن عباس است و همه مردم، از همراهی ابن عبّاس با علی علیه السلام و ارتباط تنگاتنگش با او و شاگردی اش پیش او و فارغ التحصیلی اش در مكتب او، باخبرند.

به ابن عبّاس گفته شد: نسبت دانش تو به دانش پسر عمویت چیست؟ گفت: همچون نسبت یك قطره باران است به اقیانوس اطلس.[35].

4979. مطالب السؤول: در میان امّت [ اسلامی]، مسلّم است كه سرآمد پیش كسوتانِ تفسیر و پیشوا و پیشتاز آنان، و آن كه انگشت اشاره ها به سوی اوست، عبد اللَّه بن عبّاس است، و او شاگرد علی علیه السلام بود، از او پیروی كرد، از وی آموخت و از او بهره گرفت.

و پیشوای كوفیان كه در بین آنان به قرائت، مشهور بود، عاصم بن ابی نَجود است و قرائت وی در همه دنیا منتشر شده است و روایت ابو بكر و حفص از او گرفته شده است و همین قرائت، مشهور و زبانزد است. عاصم در این خصوص، شاگرد ابو عبد الرحمان سُلَمی است و ابو عبد الرحمان سُلَمی، شاگرد علی علیه السلام بود كه قرائتش را از او نقل كرده و یاد گرفته است، و علی علیه السلام قرائت را از پیامبر خدا یاد گرفته و بهره برده است. پس عاصم در قرائت، شاگردِ شاگرد علی علیه السلام بود.[36].

ر. ك: ج 8، ص 27 (آن كه دانش كتاب نزد اوست).

ج 8، ص 198 (قرآنِ گویا).









    1. شواهد التنزیل: 28/39/1.
    2. الیقین: 127/352، الاحتجاج: 32/147/1، التحصین، ابن طاووس: 29/583.
    3. الطبقات الكبری: 338/2، تاریخ دمشق: 398/42، شواهد التنزیل: 38/45/1.
    4. أنساب الأشراف: 351/2حلیة الأولیاء: 67/1، المناقب: 81/90.
    5. الطبقات الكبری: 338/2، التاریخ الكبیر: 2570/165/8، أنساب الأشراف: 351/2.
    6. غرر الحكم: 5637.
    7. تاریخ دمشق: 397/42.
    8. تاریخ دمشق: 397/42، تفسیر العیّاشی: 11/17/1.
    9. تاریخ دمشق: 398/42. نیز، ر. ك: شرح الأخبار: 217/2 و 231 و 7/91/1.
    10. الكافی: 1/64/1، الخصال: 131/257، كمال الدین: 37/284، تفسیر العیّاشی: 2/14/1.
    11. تحف العقول: 196، بصائر الدرجات: 3/198.
    12. شواهد التنزیل: 33/43/1.
    13. الاحتجاج: 38/207/1، كتاب سلیم بن قیس: 4/581/2.
    14. الأمالی، طوسی: 1158/523، بشارة المصطفی: 219، الاحتجاج: 140/617/1.
    15. الخصال: 1/576.
    16. الكافی: 7/61/1، تفسیر القمّی: 3/1.
    17. نهج البلاغة: خطبه 158، بحار الأنوار: 24/23/92.
    18. الكافی: 15/442/7، تهذیب الأحكام: 1052/286/8، تفسیر العیّاشی: 13/17/1.
    19. ینابیع المودّة: 209/3، مناقب آل أبی طالب: 43/2.
    20. ینابیع المودّة: 19/214/1.
    21. اعلی، آیه 1.
    22. اعلی، آیه 18 و 19.
    23. حاقّه، آیه 12.
    24. محمّد، آیه 16.
    25. تفسیر العیّاشی: 1/14/1، بصائر الدرجات: 3/135.
    26. تاریخ دمشق: 399/42، شواهد التنزیل: 46/50/1 و 47.
    27. مناقب آل أبی طالب: 43/2، شواهد التنزیل: 42/48/1 و 43/49.
    28. النهایة فی غریب الحدیث: 212/1، لسان العرب: 103/4، بحار الأنوار: 106/92.
    29. الكافی: 2/168/1.
    30. تاریخ دمشق: 401/42، الاستیعاب: 1875/210/3، شواهد التنزیل: 17/33/1.
    31. المعجم الكبیر: 8446/76/9، المعجم الأوسط: 4792/101/5، تاریخ دمشق: 401/42.
    32. شواهد التنزیل: 20/34/1.
    33. تاریخ دمشق: 402/42.
    34. شرح نهج البلاغة: 27/1.
    35. شرح نهج البلاغة: 17/1 و 19.
    36. مطالب السؤول: 29.